ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دختری کوچک میان خیمه سرگردان و مات.............

ظهر عاشوراست ظهری در هوایی سوخته
هر طرف فریاد الا الله و نایی سوخته

 

داغ خورشید است و شن های کویری بی امان
لشکر کفار در کرب و بلایی سوخته

 

 

هر طرف فریاد الا الله بانگ ِ یاحسین
جسم های بی سر، انبوه ِ رَدایی سوخته

 


خیمه ها غرقاب ِ خونِ ِ کودکانی تشنه لب
شیون و دریای اشک   و های هایی سوخته

 
 

بر سر یک نیزه خورشیدیست  رخشان تافلک
یک تن بی سر به خاک ِ  نینوایی  سوخته

 
 

زینب افتان و پریشان در هجوم ِ خاک و خون
می دَوَد هر سو    ولی با دست و پایی سوخته

 
 

طفل شش ماه ِ  حسین بن علی در خیمه گاه
شیر ِخون  می نوشد  از تیر ِ جفایی سوخته

 
 

دختری کوچک میان خیمه سرگردان و مات
در به در دنبال  ِ بابا  ، در عزایی سوخته

 



از عمو عباس هم دیگر نمی آید خبر
مشک بُرده   آب آرَد     در هوایی سوخته

 
 

در به در دنبال عمه  داد زد بابا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حنجرش خشکیده از سوز ِ صدایی  سوخته

 
 

یک سر ِبی تن به روی نیزه می چرخد مدام
چرخ گردون در فغان است از بلایی سوخته


 

ظهر عاشوراست در هفت آسمان پیچیده است
نور هفتادو دو خورشید ِ رهایی سوخته   

 

خنجر ِ  تاریخ  زد بر سینه تا آتش زند
یک جهان را تا ابد ............. در ماجرایی  شعله ور........................
 

اکرم بهرامچی

 

کلمات کلیدی این مطلب :  شعله ور- ، سوخته ، در به در دنبال عمه ، ظهر عاشورا ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/28 در ساعت : 19:45:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  1458

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

وحیده افضلی
1391/8/30 در ساعت : 18:51:57
جناب خصلتی
در مورد بعضی امور خاص خیلی با جرات و حق به جانب اظهار نظر می کنید! در مورد شعر آیینی به خصوص عاشورایی همه کاره ارباب دلهاست! مواظب باشید خیلی بیش از حد درگیر جو نقد نشوید!! ، و یادتان باشد زیر آن شعر ممکن است امضای "خوشم آمد" حضرت صاحب الزمان (عج) باشد
حمید خصلتی
1391/8/30 در ساعت : 16:10:14
چقدر راحت میشود از زیر بار ضعف شعرشانه خالی کرد. وقتی همه کاره را در شعر فرشته ای به نام الهام بدانیم.سرکارخانم بهرام چی در جواب جناب خوش عمل فرموده اند:«من بداهه ی عاشورائی ام همین بود که شنیدم و نوشتم مامور بودم و معذور»
یعنی فرشته ی الهام این شعر را بر گوش تان خواندند وشما فقط مامور به نوشتن بودید!خواهرم شاعر شعر شمایید ؛میفرمایید من مامورم ومعذور.؟چه کسی شمارا مامور به شعر ضعیف نوشتن کرده است؟چرا اینقدر گاهی به این فرشته ی خیالی شعر ستم روا میشود.؟کدام ماموریت.؟خواهرم شعر یک ترکیب در هم تنیده از عناصر مختلف است که تنها متهم در چینش وآفرینش کسی جز شاعر نیست.
همین امروز با استاد ی عزیز در مورد ظلم به شعر گفتگو میکردیم.چرا گاهی شاعر حاضر به قبول ضعف شعر نمی شود؟چرا باید یک وجود ماورایی را در شعر متهم کنیم به تلقین ضعف به شعر آن هم شعری که خودش را به موضوعی پر اهمیت ووالا مثل عاشورا الصاق کرده باشد.
درست است همه در این ایام دل مان می تپد برای نوشتن،ولی چگونه نوشتن خیلی اهمیت دارد.
هیچ کس مارا مامور به بد نوشتن وضعیف نوشتن در مورد عاشورا نکرده است.
به نظر من یا نباید بنویسیم در مورد عاشورا یا اگر می نویسیم مواظب نوشته مان باشیم.
مگر نه این است که شاعران یک قدم جلوتر از دیگران حرکت میکنند؟بیایید یک لحظه بیاندیشیم به اینکه ممکن است این شعرمان درسی باشد برای جوان تر های ما واگر اینگونه باشد که هست.چقدر درتدریس مان گاهی ناخواسته دچار ضعف میشویم وچه درس هایی را ناخواسته اشتباه وهمراه با تحریف خدای نخواسته تحویل مخاطب مان میدهیم؟
نمیدانم چرا این بغض این جا سرباز کرد.غرض شعر سرکارخانم بهرام چی نیست.این یک موضوع کلی ویک آسیب در ساحت شعر است.امیدوارم در کارگاه شعر فرصتی پیش بیاید تا مشروح به این موضوع پرداخته شود.
در همین سایت با اشعار زیادی روبرو میشویم که فقط نام عاشورایی به خود گرفته اند وپر از ضعف واشتباه وگاه خیال بافی های تحریف گونه است ودر پناهنام عاشورایی از نقد درامان می مانند.بگذریم

در مورد مصراع دوم حق بدهید به انتقاد جناب خوش عمل
استفاده نصف ونیمه از یک ترکیب عربی چه بسا به مفهومی دیگر بیانجامد..در همین بیت این قسمت استفاده شده در ترکیب با بقیه کلمات مصراع کاملا بی معنا می شود.این اشکال دراشعار بسیاری از دوستانی که قسمتی از یک تعبیر یا یک ترکیب عربی را درشعر آورده اند دیده میشود.

با امید به موفقیت بیشتر در شعر های آینده تان.

حمید خصلتی
1391/9/1 در ساعت : 13:36:29
سرکار خانم بهرامچی سلام


الفاظ جلاله شوخی برنمی دارد.شعری که شاهد آورده اید در استفاده از لااله الا الله اگر دقت بفرمایید درست استفاده کرده است.ببینید اگر درشعری ما بیاوریم لا اله به تنهایی..میشود خدایی نیست
اگر بیاوریم الا الله به تنهایی میشود غیر از خدا واین از زمین تا آسمان با این سطر عظیم که شعار وحدانیت وشعار اسلام است فرق میکند دراستفاده کردن از تعابیر عربی باید بر عربی مسلط باشیم.دیشب شعری را میخواندم از یکی از شاعران عزیز جناب انصاری نژاد.بروید ببینید به چه زیبایی عربی را بافارسی ترکیب کرده اند. سرور محترم.من الهام در شعر را قبول دارم چون خودم شاعری هستم که گاهی شکسته بسته چیزی می نویسد ولی شاملو هم که در مورد الهام اگر چیزی گفته است ببینید کسی مثل شاملو گفته که تسلط کامل برشعر سنتی دارد.عروض را کاملا میشناسد.او از تکنیک گذشته است.
خوبست دراینجا یک مطلبی را از شهید عزیز مرتضی آوینی نقل به مضمون کنم.در مصاحبه ای با ایشان سوال کرده بودند شما چگونه عکاسی میکنید یا فیلم برداری میکنید که اینهمه تصاویر وفیلم هایتان تاثیر گذاراست. ایشان عبارتی را نزدیک به این گفته بودند.که:بعد از اینکه یک عکاس یا فیلم بردار تکنیک را کاملا آموخته باشد مرحله بعد رد شدن وزیر پا گذاشتن تکنیک است.ایشان گفته بودند من حتی اگر از یک سنگ بخواهم عکاسی کنم رخصت میگیرم.این یعنی ارتباط با همان عوالمی که شما فرمودید ومن کسی نیستم که اینها را قبول نداشته باشم.دوست محترم ساحت شعر ایینی وادی سنگینی است .سخت است صحبت کردن از جان هایی که فراتر از انسان های معمولی هستند..نمی دانم در نظر قبلی چقدر به شعرتان وارد شده ام ولی قصدم این بود فقط درمورد نقد آقای خوش عمل که صحیح هم فرموده بودند اشاره ای کنم. یک جمله دیگر میگویم وتمام.ببینید من به ضعف شعر شما اشاره نکردم.به ضعف ان سطر اشاره کردم واینکه این ضعف ها را به فرشته الهام نسبت ندهیم.همه ما نیاز به مطالعه داریم نیاز به تجربه داریم وشما عزیز که با نظری که دربخش نقد نوشته بودید فهمیدم که درسلوک عرفانی هم قدم هایی برداشته ومطالعاتی عرفانی هم دارید کارتان سخت تر است. و به پاس شعرتان در رثای عاشوراییان تقدیم میکنم یک رباعی از حضرت بیدل را:
هر دل که ز درد دینش افسونی هست
بایاد حسینش غم افزونی هست
هرگاه زخاک کربلا سبحه کنند
در گردش آن چکیدن خونی هست.
اکرم بهرامچی
1391/9/1 در ساعت : 1:4:17
با سلام و عرض ادب لازم است و بد نیست مطالب زیر را بخوانیم
شاملو درقبال مدعیان شعر وشاعری و نقش شاعر می گوید:" شاعر شعرنمی سازد،شاعرشعربه وجود نمی آورد. ذهنیت شاعرانه است که شاعرمی سازد. یعنی من وسیله بیانم شعر است. خب، گواین که من نمی خواهم فقط شاعر شناخته شوم .یکی از کارهایم شعراست. ولی حقیقت این است که من به شعر نمی پردازم، شعر به من می پردازد. من هیچ وقت شعری را به عنوان یک مشغله ذهنی توی سرم ندارم . شعر خودش در یک لحظه پیدا می شود و به من دستورمی دهد که بنویسمش. می نویسمش ...."
این حرف شاملو عین واقعیت است و همه ی شاعران بدون استثنا آنرا قبول دارند مگر اینکه شاعر نباشند و شعر ساز باشند مانند معماران /من هم در پاسخ به نقد استاد عزیز آقای خوش عمل همین را نوشتم نه بیشتر و این واقعیت محض است .
آقای خصلتی استاد گرامی ادبیات اگر قراربود اساتید ِ ادبیات فارسی شعر بسازند همه ی آنها اعم از دبیران ادبیات کارشناسان ادبیات و.............بهترین شاعران زمانه در هر قوم و ملتی میشدند
در حالیکه میبینیم هرگز چنین نیست کم نیستند اساتید ادبیاتی که حتی یک غزل نسروده اند البته اگر استادی شاعر هم باشد که مسلما در سرایش موفق تر خواهد بود اما همان استاد هم میداند که شعر خودش می آید و در ذهن و قلم شاعر شکل میگیرد چه شما باور کنید و یا باور نکنیداین نیرو ی عجیب اسمش فرشته ی شعر- الهام و هر چیزی میتواند باشد اما وجود دارد همانطور که خوبی/ محبت / خشم ونفرت .........وجود دارد / هر نوشته ی مصنوعی که ساخته و پرداخته میشود نظم است نه شعر /نه به دل مینشیند و نه ماندگار خواهد بود /چه باور کنید و یا باور نکنید اینرا تاریخ ادبیات هر ملتی ثابت کرده است
اما ذهن و روح شاعر هنگامی مستعد تر است که با مطالعات ِ مستمر و خوب و منسجم در فضای شعر وعلم ادبیات تربیت شده باشد رشد و نمو کرده باشد مانند گلی که در زمینی مستعد بروید و در هوا و تغذیه ای مناسب قرار بگیرد اما تاکید میکنم روح و ذهن ِ شاعر و نه هر فردی غیر از شاعر/گل سرخ هرگز به دایناسور تبدیل نخواهد شد .
در مورد کلمه ی الا لله که اینقدر ذهن شما و استاد خوش عمل را درگیر کرد که به طرز نامناسبی هم نقد کردید باید عرض کنم
رمز رسیدن سالک گذشتن از مقام لا یا فنای صوفیانه است . یعنی با گذر از لا به مقام الا که نشانه ی بقاست دست می یابد .
الا حرف استثناست و آن سوی الا کلمه الله ( جل جلاله ) قرار دارد. هژده هزار عالم کنایه از کل عالم است . گویند در هر جهت از عالم چهر هزار و پانصد عالم است که بر روی هم هژده هزار عالم است و کل دنیا را شامل می شود . در مصرع دوم این سوی لا شامل کل دنیا و تمام آفرینش و کاینات است که با گفتن لا یعنی نفی هر چه غیر خداست (شامل تمام آفرینش و کاینات ) به مقام آن سوی الا دست می یابی .
از عشق ساز بدرقه ساز ، پس هم به نور عشق از تیه لا به منزل الا الله اندر آ
بدرقه در این جا راهنما است . در این بیت نیز اضافه ی تشبیهی وجود دارد . (تیه لا و منزل الا الله ) در بین تیه و منزل تناسب است .
شاعر می گوید از عشق الهی راهنمایی خواه و با همین نور الهی از بیابان بی زاد و توشه ی لا و مرحله ی نفی عبور کن تا به مرحله ی اثبات الله که منزلگهی آرام و امن است ، دست یابی. خاقانی در کلمه ی توحیدی منزل را در الا الله می داند .
در واژه ی سرای ازل دان سه حرف عشق دندانه ی کلید ابد دان دو حرف لا

که الا لله در اینجا یعنی مگر خدا و تکرار آن در جمعی که مورد هجوم دشمن کفار قرار گرفته اند //یعنی مگر خدا //مگر خدا کمک کند و این لفظ عجیب و غریبی نیست / تشبیه کردن روح شهدای عظیم المرتبه ی عاشورای حسینی به نور هفتاد و دو خورشید رها و سوخته در عزایی بس عظیم هم عجیب نیست که تازیانه ی نقد بخورد / ردا فقط به عبای روحانیان اطلاق نمیشود اگر به لغت نامه ی دهخدا مراجعه کنید
//لغت نامه دهخدا :
ردا. [رِ ] (از ع ، اِ) مخفف رداء. بالاپوش و عبا و خرقه . (ناظم الاطباء). آنچه روی لباس ها پوشند همچون جبه و عباءة (عباء). (از اقرب الموارد). چادر و هر لباسی که همه ٔ بدن را بپوشاند. (ناظم الاطباء). چادر که بر دوش گیرند. (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) :
بشک آمد بر شاخ درختان
گسترد رداهای طیلسان .//
و معمولا لباس و پوشش کامل را ردا میگفتند در روز عاشورا هم همه ی مردان زره پوش نبودند و سپاه امام حسین (ع) مجهز به انواع لباسهای رزم نبود اصلا امام به قصد جنگ به کوفه نرفته بود که ارتشی زره پوش مهیا کند و ..... نقد بجا بسیار خوب است و اگر نقد و بررسی در قلم نباشد هرگز ادبیات هیچ مرز و بومی پویا نشده و نخواهد شد اما بسنده کردن نقاد به مطالعات محدود دانشگاهی هرگز و هرگز کافی نیست شاید تجربه های که یک شبان شاعر بیسواد و اما دلسوخته در سروده های عارفانه اش هرگز به مخیله ی یک نقاد ادبیات اصلا خطور نکند میتواند ادعا کند در تئوری آنرا شاید میشناسد اما در تجربه هرگز/سپاس
اکرم بهرامچی
عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/28 در ساعت : 22:27:19
در خصوص این سروده ی سرکار خانم بهرامچی نکاتی عرض می کنم:در مصراع دوم بیت مطلع به جای «الاالله»اگر کلمه ی «تهلیل» را بگذارند بهتراست.مراد ایشان از «الاالله»عبارت کامل تهلیل است پس چه بهتر که به جای نصف عبارت شریف از «تهلیل»استفاده شود.در بیت دوم به سهولت می توانستند به جای «کرببلایی» که بزعم قدما استفاده از آن به عنوان مکان غلط است از «کربلایی»استفاده کنند و مثلا بگویند:«لشکر نامردمان در کربلایی سوخته».البته ارتباط روشنی هم بین دومصراع بیت نیست.در بیت سوم «فریاد» و «بانگ»که یکی است نامتناسب می نماید ضمن اینکه اینجا هم آن ارتباط روشن بین دومصراع دیده نمی شود.مهمتر اینکه ایشان به ضرورت قافیه از «ردا»استفاده کرده اند در حالی که در میدان رزم کسی «ردا» نمی پوشد و امام و یارانشان هم رزم جامه پوشیده بودند.نکته ی دیگر درخصوص مصراع دوم اینکه وقتی از «انبوه»استفاده می شود باید «ردا» را هم جمع آورد.معنای عبارت آنطور که ایشان آورده اند این است:انبوه یک ردای سوخته چون «یاء» در «ردایی»«یاء وحدت» است.در بیت هفتم به جای «طفل شش ماه» بایستی از «کودک ششماهه» استفاده فرمایند.مثل این است که بگوئیم «پیر نود سال» که مسلما درست نیست.آخرین اشکال هم بر قافیه ی بیت ماقبل مقطع وارد است که در آن مثل قوافی دیگر از «یاء وحدت»استفاده نشده است.از اینکه اینگونه صریح و فهرست وار مواردی را ذکر کردم از شاعره ی فرهیخته و دیگر عزیزان پوزش می طلبم.
حمید خصلتی
1391/8/30 در ساعت : 20:47:25
سرکار خانم افضلی اینجا بخش نقد است نه درس آموزش اعتقادات.مرا بگذارید تا خودم جواب نامه اعمالم رابدهم .حافظ میفرماید:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران برتو نخواهند نوشت.

اگر نقد یا دفاعی وارد بر شعر دارید بفرمایید..خواهرم.از امام زمان خرج نکنید.اینجا بخش نقد است.
اکرم بهرامچی
1391/9/1 در ساعت : 15:30:51
شاید باور نکنید و در این دنیای ناباور حق هم دارید اما من تمام این شعر راشنیدم و نوشتم انگار صدایی در صف عزادارن سینه زن و زنجیر زن میخواند شاید هم نباید مینوشتم و یا آنرا با واژه ها جراحی میکردم نمیدانم.......
اکرم بهرامچی
1391/8/30 در ساعت : 10:8:47
سلام آقای خوش عمل
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید برای غزلم
حتما نکات اشاره شده ی شما استاد گرامی درست است
اما من بداهه ی عاشورائی ام همین بود که شنیدم و نوشتم مامور بودم و معذور
سپاس از شما
وحیده افضلی
1391/9/1 در ساعت : 0:1:18
برادر خصلتی! برام جالبه که در بخش نقد پای اعتقادات و همه چیز را شخص شما هر وقت بخواهید وسط می کشید اما دیگران را نصیحت می کنید. من نگفتم آقای خصلتی نامه اعمالتان را به من بدهید جوابگو خواهم بود! و مطمئنا حافظ راست گفته !! گناه کسی بر شانه ی کسی دیگر سنگینی نخواهد کرد. یک بار دیگر لحن خودتان را در نقد بخوانید و ببینید آیا به واقع شما همیشه نقد می کنید؟ یا نه پای اعتقادات را هم وسط می کشید؟ شما نقدت را باید بکنی و بعد تمام! دیگر نباید به این کار داشته باشید که طرف چرا برای دفاع از خود می گوید این شعر به من الهام شده! اصلا شاید الهام شده! شما مطمئنی نشده؟ در ضمن اگر شده یا نشده شما در این زمینه اجازه ی اظهار نظر ندارید. بلکه وظیفه ی شما نقد کردن است و بس! دیگر قرار نیست بیایید تفسیر کنید که مخاطب چرا نمی پذیرد و آیا به او الهام شده که شعر ضعیف بگوید یا قوی!!تمام




بخش نقد حمید خصلتی:دوستان خودشان قضاوت کنند من چیزی برای گفتن ندارم

«در ضمن اگر شده یا نشده شما در این زمینه اجازه ی اظهار نظر ندارید. بلکه وظیفه ی شما نقد کردن است و بس! دیگر قرار نیست بیایید تفسیر کنید که مخاطب چرا نمی پذیرد و آیا به او الهام شده که شعر ضعیف بگوید یا قوی!!تمام»

ش
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/28 در ساعت : 21:19:48
سلام
دست مریزاد
نفس سوخته ای دارید . قدرش را بدانید
شعر زیبایی خواندم
ممنون
دکتر آرزو صفایی
1391/8/29 در ساعت : 11:18:33
سلام خواهرم
غزل زیبایی سرودید
دست مریزاد
سیاوش پورافشار
1391/8/29 در ساعت : 19:58:38
سلام بانو
خوب و خواندنی بود
یا حق
وحیده افضلی
1391/8/30 در ساعت : 18:52:6
جناب خصلتی
در مورد بعضی امور خاص خیلی با جرات و حق به جانب اظهار نظر می کنید! در مورد شعر آیینی به خصوص عاشورایی همه کاره ارباب دلهاست! مواظب باشید خیلی بیش از حد درگیر جو نقد نشوید!! ، و یادتان باشد زیر آن شعر ممکن است امضای "خوشم آمد" حضرت صاحب الزمان (عج) باشد
نغمه مستشارنظامی
1391/8/29 در ساعت : 1:38:10
از عمو عباس هم دیگر نمی آید خبر
سلام بانو
غزل زیبایی بود
ردیف را زیبا عوض کردید در بیت آخر
زهرا شعبانی
1391/8/29 در ساعت : 1:27:20
درود بر شما خانم بهرامچی عزیز

بسیار زیباست

مأجور باشید انشاالله...
اکرم بهرامچی
1391/8/29 در ساعت : 13:23:9
سلام دوستان خوبم اساتید عزیز
از همه تون ممنونم برای نظرهاتون پیشنهاداتون و اینکه سری میزنید و دفتر منو روشن میکنید
سپاس و سپاس
علی عبداللهی
1391/8/29 در ساعت : 19:27:34
سلام بر شما
تسلیت این روزهای غم و درد و عشق و فریاد
محمد شکری فرد
1391/8/30 در ساعت : 13:25:8
سلام خانم بهرامچی...

بسیار زیبا بود...خواندم و آموختم...

ممنون.
عالیه مهرابی
1391/8/30 در ساعت : 0:6:38
سلام خانم بهرامچی
شعر زیبای شما را خواندم . افرین و دست مریزاد
احمد فرجی
1391/8/28 در ساعت : 22:14:30
باسلام وادب واحترام . التماس دعا وماجورباشید .سرکارخانم بهرامچی من متاسفانه مفهوم (نورهفتاد ودوخورشیدرهایی سوخته ) را متوجه نشدم
حسین سنگری
1391/8/29 در ساعت : 12:47:5
سلام خانم بهرامچی گرامی.
بسیار غزل زیبایی ... قبلا با ردیف سوخته شعر خونده بودم ... قند مکرر بود.
با اجازه در سایت بانک اشعار اهل بیت (ع) ثبت شد.

لینک شعر شما:
http://komeit.ir/motafaregheh/moharram/ghazal/1895-karbalaaee-sookhteh
مصطفی پورکریمی
1391/8/29 در ساعت : 22:43:55
سلام خانم بهرامچی گرانقدر

خدا حفظتان کند بسیار غزل تأثیرگذاری بود محتوایش آتش می زدند و ردیفش می سوراند برقرار باشید
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 1 ماه و 15 روز و - ساعت و 29 دقیقه و 18 ثانیه است همراه شماییم 445652958.110 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 2,101 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,717,569
logo-samandehi