با سلام و عرض ادب لازم است و بد نیست مطالب زیر را بخوانیم
شاملو درقبال مدعیان شعر وشاعری و نقش شاعر می گوید:" شاعر شعرنمی سازد،شاعرشعربه وجود نمی آورد. ذهنیت شاعرانه است که شاعرمی سازد. یعنی من وسیله بیانم شعر است. خب، گواین که من نمی خواهم فقط شاعر شناخته شوم .یکی از کارهایم شعراست. ولی حقیقت این است که من به شعر نمی پردازم، شعر به من می پردازد. من هیچ وقت شعری را به عنوان یک مشغله ذهنی توی سرم ندارم . شعر خودش در یک لحظه پیدا می شود و به من دستورمی دهد که بنویسمش. می نویسمش ...."
این حرف شاملو عین واقعیت است و همه ی شاعران بدون استثنا آنرا قبول دارند مگر اینکه شاعر نباشند و شعر ساز باشند مانند معماران /من هم در پاسخ به نقد استاد عزیز آقای خوش عمل همین را نوشتم نه بیشتر و این واقعیت محض است .
آقای خصلتی استاد گرامی ادبیات اگر قراربود اساتید ِ ادبیات فارسی شعر بسازند همه ی آنها اعم از دبیران ادبیات کارشناسان ادبیات و.............بهترین شاعران زمانه در هر قوم و ملتی میشدند
در حالیکه میبینیم هرگز چنین نیست کم نیستند اساتید ادبیاتی که حتی یک غزل نسروده اند البته اگر استادی شاعر هم باشد که مسلما در سرایش موفق تر خواهد بود اما همان استاد هم میداند که شعر خودش می آید و در ذهن و قلم شاعر شکل میگیرد چه شما باور کنید و یا باور نکنیداین نیرو ی عجیب اسمش فرشته ی شعر- الهام و هر چیزی میتواند باشد اما وجود دارد همانطور که خوبی/ محبت / خشم ونفرت .........وجود دارد / هر نوشته ی مصنوعی که ساخته و پرداخته میشود نظم است نه شعر /نه به دل مینشیند و نه ماندگار خواهد بود /چه باور کنید و یا باور نکنید اینرا تاریخ ادبیات هر ملتی ثابت کرده است
اما ذهن و روح شاعر هنگامی مستعد تر است که با مطالعات ِ مستمر و خوب و منسجم در فضای شعر وعلم ادبیات تربیت شده باشد رشد و نمو کرده باشد مانند گلی که در زمینی مستعد بروید و در هوا و تغذیه ای مناسب قرار بگیرد اما تاکید میکنم روح و ذهن ِ شاعر و نه هر فردی غیر از شاعر/گل سرخ هرگز به دایناسور تبدیل نخواهد شد .
در مورد کلمه ی الا لله که اینقدر ذهن شما و استاد خوش عمل را درگیر کرد که به طرز نامناسبی هم نقد کردید باید عرض کنم
رمز رسیدن سالک گذشتن از مقام لا یا فنای صوفیانه است . یعنی با گذر از لا به مقام الا که نشانه ی بقاست دست می یابد .
الا حرف استثناست و آن سوی الا کلمه الله ( جل جلاله ) قرار دارد. هژده هزار عالم کنایه از کل عالم است . گویند در هر جهت از عالم چهر هزار و پانصد عالم است که بر روی هم هژده هزار عالم است و کل دنیا را شامل می شود . در مصرع دوم این سوی لا شامل کل دنیا و تمام آفرینش و کاینات است که با گفتن لا یعنی نفی هر چه غیر خداست (شامل تمام آفرینش و کاینات ) به مقام آن سوی الا دست می یابی .
از عشق ساز بدرقه ساز ، پس هم به نور عشق از تیه لا به منزل الا الله اندر آ
بدرقه در این جا راهنما است . در این بیت نیز اضافه ی تشبیهی وجود دارد . (تیه لا و منزل الا الله ) در بین تیه و منزل تناسب است .
شاعر می گوید از عشق الهی راهنمایی خواه و با همین نور الهی از بیابان بی زاد و توشه ی لا و مرحله ی نفی عبور کن تا به مرحله ی اثبات الله که منزلگهی آرام و امن است ، دست یابی. خاقانی در کلمه ی توحیدی منزل را در الا الله می داند .
در واژه ی سرای ازل دان سه حرف عشق دندانه ی کلید ابد دان دو حرف لا
که الا لله در اینجا یعنی مگر خدا و تکرار آن در جمعی که مورد هجوم دشمن کفار قرار گرفته اند //یعنی مگر خدا //مگر خدا کمک کند و این لفظ عجیب و غریبی نیست / تشبیه کردن روح شهدای عظیم المرتبه ی عاشورای حسینی به نور هفتاد و دو خورشید رها و سوخته در عزایی بس عظیم هم عجیب نیست که تازیانه ی نقد بخورد / ردا فقط به عبای روحانیان اطلاق نمیشود اگر به لغت نامه ی دهخدا مراجعه کنید
//لغت نامه دهخدا :
ردا. [رِ ] (از ع ، اِ) مخفف رداء. بالاپوش و عبا و خرقه . (ناظم الاطباء). آنچه روی لباس ها پوشند همچون جبه و عباءة (عباء). (از اقرب الموارد). چادر و هر لباسی که همه ٔ بدن را بپوشاند. (ناظم الاطباء). چادر که بر دوش گیرند. (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) :
بشک آمد بر شاخ درختان
گسترد رداهای طیلسان .//
و معمولا لباس و پوشش کامل را ردا میگفتند در روز عاشورا هم همه ی مردان زره پوش نبودند و سپاه امام حسین (ع) مجهز به انواع لباسهای رزم نبود اصلا امام به قصد جنگ به کوفه نرفته بود که ارتشی زره پوش مهیا کند و ..... نقد بجا بسیار خوب است و اگر نقد و بررسی در قلم نباشد هرگز ادبیات هیچ مرز و بومی پویا نشده و نخواهد شد اما بسنده کردن نقاد به مطالعات محدود دانشگاهی هرگز و هرگز کافی نیست شاید تجربه های که یک شبان شاعر بیسواد و اما دلسوخته در سروده های عارفانه اش هرگز به مخیله ی یک نقاد ادبیات اصلا خطور نکند میتواند ادعا کند در تئوری آنرا شاید میشناسد اما در تجربه هرگز/سپاس
اکرم بهرامچی