ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



فردوسی به ما رفته ست !/شعرطنز

 
به شاعر هیچ کس این روزها مهری نمی ورزد
تو گویی شعر بی کاران به یک ارزن نمی ارزد
 
اگر ده قرن و اندی پیش شاعر یک غزل می ساخت
کسی از آن ته سالن به او  تیکّه نمی انداخت !
 
به جایش سکه و نقره  به جیب پیرهن می رفت
و با شاه و ندیمانش به صحرا و چمن می رفت
 
کلاس مملکت بود و عزیز و ناب و شاعر بود
خودش سلطان خود بود و کجا دنبال ناشربود؟
 
نبود آن روزها ناشر که امروز است بی سوپاپ
زند زل توی چشمانت بگوید:" این نگردد چاپ
 
مگر با خرج جیب شخصی ات ای شاعر تنها
ندارم حوصله ...بی پول ...حالا نه ...ازاین حرفا "
 
گمانم از کهن ها شخص فردوسی به ما رفته ست !
بمیرم من برای او که سلطان در به رویش بست
 
چنان محکم بزد در را که وزن شعر پرپر شد
خود فردوسی از این ماجرا خیلی مکدر شد  
 
قلم را بر دواتش زد ،نمی دانم که چپ یا راست ؟
سرود آن چیزهایی را که عمری باطنش می خواست :
 
 " بسی رنج بردم از این اتفاق
که بستید رویم در این اتاق
 
اگر اهل فرهنگ هستی شما
پس از گفتمان می گریزی چرا ؟
 
تو "محمود " هستی ولی بی سواد
تحمل نداری دوتا انتقاد !
 
اگر شاهنامه سرودم ببین
که من عشق دارم به این سرزمین
 
اگرچه ندارم از آن یک وجب
فعولن فعولن فعولن ...عجب !
 
نه دنبال پولم ، نه مال و منال
نه دنبال منقل ، نه فکر زغال
 
تو چی فکر کردی ؟ تو ای لندهور
- گمانم شود معنی اش بی شعور  -
 
برو توی این انجمن های شعر
ببین آب بندند هی پای شعر
 
پر از جشنواره ، پر از کشک ساب
پر از سکه های شده توی قاب
 
کجا یک نفر مثل من پا شود
به سی سال و اندی مهیا شود ؟
 
بگوید حماسه به عشق وطن ؟
نخواهد پشیزی همانند من ؟
 
نه یک سایت دارم ، نه یک میکروفن
نه یک رادیو چی !  نه تلوزیون !
 
نه حق کپی رایت ، نه  حق میز
نه یک روزنامه ، نه یک نشر چیز
 
خیالت نباشد کم آورده ام
من آنم که یک رستم آورده ام
 
برو فکر می کن مگو چیست فکر ؟
اگرچه در آن مخچه ات نیست فکر!
 
خداییش شاعر چو ما دیده ای ؟
به ریش طرف ساده خندیده ای ؟
 
اگر گفتی " آری " غلط می کنی
به هر آش خود را وسط می کنی
 
تو آن دست رفته در اعماق باغ
چرا در نمی آوری از دماغ ؟! "
 
سپس از کاخ سلطان خسته و با خون دل برگشت
خودش  تنها ،  پیاده ،  رفت توی کوهسار و دشت
 
خودمانیم  یاران قلم زاد دل و فرهنگ
خرِ ما از همان اول اتو ماتیک می زد لنگ
 
اگر یک بانکدار عاشقی شعر بدی گوید
کسی ایراد آن جوری در اشعارش نمی جوید
 
ولی گر آس و پاس شاعری چک بی محل سازد
نشیند داخل سلول در زندان غزل سازد !

کلمات کلیدی این مطلب :  شعرطنز ، فردوسی ، شاعر ، زهرادُرّی ،

موضوعات :  اجتماعی ، طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1393/11/13 در ساعت : 22:56:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  1126


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هم اکنون 14 سال (شمسی) و 1 ماه و 15 روز و 22 ساعت و 40 دقیقه و 35 ثانیه است همراه شماییم 445732835.592 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 2,405 | بازدید دیروز : 14,006 | بازدید کل : 121,731,879
logo-samandehi