ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گفت و گوی مرغ و خروس امروزی!

مرغکی خوشگل میان بســـــترش

درد دل می کرد شب با شوهـرش

 

قصه ها  می گفت از عشق و جنون

ناله سر می داد از دنیــــای "دون"

 

گاه از شیرین حکایت می نـــــمود

یک زمان می گفت: این مجنون که بود؟

 

(ساعتی می گف: تاجــت رو برم

هیــــــکل مانند کاجـــــت رو برم!)

 

گاه هم با عشوه ای چون نوعروس

چشمکی می زد برای آن خـروس!

 

صحبت از تخم اش که می شد ناگهان

اشک شوق از چشم او می شد روان

 

گوییا معشوقه ی فرهـــــــــــــاد بود!

چون که در کار خودش استــــاد بود!

 

رو به شوهر کرد و پس این گونه گفت:

گوش کن ای شوهر گردن کلفــــت!

 

گرچه در ظاهر تو هستی جنس نر

پس چرا امروزه این نسل بشـــر ،

 

کودک و مرد و زن و پیر و جـــــوان

کاسب و دانشجو و شخص فلان...

 

از خوشی های جهان دل کنده اند

کلّهم خواهــــان تخم بنــــــده اند!

 

تخم من در مملکت چون کیمیاست

بر سر آن تازگی غوغا به پاســـت!

 

تخم مرغ دانه ای سیـــــصد تومن

"گاو نر می خواهــــد و مرد کهن!"

 

الغرض،آن قدر گفت و گفت و گفت

تا که خر گردید شوهر مفت مفـت

 

پس نوک اش را  برد سوی گوش او

بار دیگر گفت: ای شیـــــطان بگو،

 

از چه هرساعت به وقت صبح و شام

می روی با شوق روی پشــت بام؟!

 

دایمـــا آواز می خوانـــــی چــــــرا؟

چیســت از این کار مقصود شما؟!

 

حتــــــــم دارم بیـن تو با مرغ ها

هست رازی در مــــیان ای ناقلا!

 

تو، به غیرت شهره بودی یک زمان

پس چه شد آن غیرتت ای پهلوان؟

 

بین صـــــدها مرغ نامــــحرم چـــرا،

می شوی مشغول خواندن بی حیا؟!

 

تو نمی دانی مگر ارشاد چیــست؟

یا ممیز را نمی دانی که کیــست؟!

 

تا شنیــــــدی قدقــدٍ مرغــــی زدور

عاشق او می شوی آن هم چه جور!

 

کـــــو پلیس و کو صد و ده!  ای فلان؟

(خیس کردی جای خود را بی گمان!)

-------------

 

آن خروســــک نعره ای زد ناگهــــان

از ته ِدل عینــــــهو شیــــــــر ژیــــان

 

(نعره که نه! قوقولـــی قوقو نمـــــــود

مولوی هم کی چنین شعری سرود!؟)

 

گفت بـــس کن ای عجـــوز حیـــله گر

عیب خود را هم ببین یک مختــــــــصر

 

گرچه مــــی خوانی برای مـــن کُری

بی گمان از چیز دیگر دلــــــــــخوری!

 

اندکـــــــی پایین بیـــاور (اون صدات)

بنده می دانم که می سوزد (کجات!)

 

مــن اگر از روی دیــــوار کســـــــــی،

روز و شب ها  رفته ام بالا بســـــی،

 

اولا دارد ثـــواب ایــــــن کــــــار من

مثل زنـــگ(ساعته) گفـــــــتار من

 

ثانیا هنــــــــــگام خوانـــــدن دایما

بسته باشد هر دو تا چشمان من!

 

برسر تو لیک برپا محشــــری ست

رانِ تو در دست هر نرهّ خری ست!

 

سیـــــــنه ات را می کند یارو کباب

می خورد همراه آن پیکی شراب!

 

(بیت بالا یک کمی گر چــــیز بود

کاسه ی صبر طرف لبــــریز بود!)

 

یا به نزد مرد صاحـــــب خانه مان،

آن که باشد تا حدودی چش چران!

 

تخم خود را با فشـــــــاری از عقب

می کنی پرتاب بیش از یک وجب!

 

بس کنم یا که بگویم بیــش از این

(جوجه جان! لطفا سر جایت بشین)

 

پس بدون شک مفاسد جای توست

توی بنــــد بانوان ماوای توســـــــت!

کلمات کلیدی این مطلب :  مرغ ران بانوان عروس شراب جوجه تخم ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/4/29 در ساعت : 12:7:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  3504

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1394/4/30 در ساعت : 0:25:6
مثنوی «گفت و گوی مرغ و خروس امروزی» با درونمایه ای از طنز و فکاهه (متمایل به هزل)نسبت به کارهای دیگر«خالوراشد»-اغلب فاخر و اسطقس دار-از ضعف تالیف رنج می برد ؛ دارای دست اندازهای فنرشکن است و در یک کلام بیشتر کوششی است تا جوششی.این اثر از کسی به نام «خالو راشد» قابل قبول اگر باشد، قابل ترحیب نیست.من بع عنوان شاعر طنزپرداز -فکاهی سرا و هزّال از این اثر «خالو» محظوظ نشدم ؛ لذت نبردم ؛ پس مرحبابکم و دستمریزاد هم نمی گویم.انتظار ارادتمند«خالو» بیش از اینها بود و هست.در مصراع دوم بیت دوم با توجه به صنعت استفاده شده اگر بگویند:شکوه ها می کرد از دنیای «دون» جالبتر است....به جای «آن خروس» هم اگر «شاخروس»بگذارند جالبتر است.مصراع چشمکی می زد برای آن خروس را می گویم....«خالوراشد» طنزپرداز و فکاهی سرای خوب و قابلی است که متاسفانه مثل خود من -البته در برهه و مقطعی- کارهایش را غربال نکرده راهی رسانه ها می کند.او طنزپردازی سختگیر و دارای وسواس نیست.سالهاست وقت آن رسیده که به عنوان طنزپردازی شاخص و برجسته -یکی از ده طنزپرداز تاثیرگذار در وادی طنز منظوم معاصر-آثار حلاجی نشده اش را ارائه ندهد و اصولا هر سروده اش را قابل ارائه نداند.«خالو»باید بداند که دیگر طنزپردازی مبتدی نیست ؛ بل استادی صاحب ادعا در این عرصه ی خطیر است.او باید بداند که بسیار تا بسیار مبتدیان -که حکم شاگردانش را دارند- هر اثر درج شده اش را تابلو می کنند ؛ پس باید به سختگیری و وسواسش بیفزاید....بیش از این مایه ی تصدیع است.
نام ارسال کننده :  راشدانصاری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام ضمن سپاس از استاد خوش عمل که این بنده ی ناچیز خدا را در ردیف 10 طنزپرداز تاثیر گذار کشور قرار داده اند! و قطعا در این خصوص محبت داشته اند چرا که خالو راشد کجا و این حرف ها!! و اما باید به عرض برسانم شعر مرغ و خروس امروزی مربوط به سال 80 و 81 است یعنی حدود 14 سال قبل...که در همان سال ها نیز در جشنواره سراسری طنز کشور جزو آثار برتر شناخته شد. در ثانی دلیل انتشار آن در گرامی سایت پارسی زبانان نیز سرقت این شعر در فضای مجازی بی در و پیکر واتس اپ و...بود! ثالثا مصرع : ناله سر می داد از دنیای "دون" نیز اول همان شکوه ....بوده است که در یکی از کتاب هایم فکر کنم "این مردمشکوک" هم به همین صورت چاپ شده است و چون دیدم شکوه قدیمی است امروزی ترش کردم تا از طرف جوان ترها متهم به کهنه بودن زبان نشویم! در خصوص این که استاد فرموده اند انصاری مثل خودم وسواس نیست و دوست دارد شعرهایش را فوری منتشر کند و...نیز به اطلاع استاد می رسانم از سر اجبار است چرا که شغل اصلی بنده روزنامه نگاری است و به دلیل داشتن ستون ها و صفحه های متعدد در نشریات محلی و....مجبورم بکوب طنز بنویسم و دوستان هم محبت می کنند و بلافاصله کپی کرده و در فضای مجازی منتشر می کنند. با سپاس مجدد از توجه استاد به کارهای ناقابل حقیر
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1394/5/2 در ساعت : 20:37:59
درود و دست مریزاد ، زیبا ، شیرین و دوست داشتنی شده ........
مرع وقتی جنگ دارد با خروس
طنز خالی می شود از ماچ و بوس
ور نه می شد در همان بخش نخست
قلقلولو قدقدا را نیز جست
آن دوتا بیهوده بر هم تاختند
آبرو بردند و لنگ انداختند
اختلاف ِ پوچ ِ تخمی سخت شد
مرغ صاحب تخم هم بد بخت شد



راشد انصاری
1394/5/3 در ساعت : 10:43:50
ممنون استاد
سید علی اصغر موسوی
1394/4/29 در ساعت : 12:51:35
فقط آفرین!
راشد انصاری
1394/4/30 در ساعت : 10:10:14
سپاس بزرگوار
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 1 ماه و 16 روز و 16 ساعت و 08 دقیقه و 08 ثانیه است همراه شماییم 445795688.702 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 10,669 | بازدید دیروز : 14,006 | بازدید کل : 121,740,143
logo-samandehi