یکصد و هفدهمین سری از مجموعه شعرهای معاصر انتشارات فرهنگ ایلیا به مدیریت هادی میرزانژاد به مجموعه شعرفرانویی دایناسورهای معاصر اثر حمیدرضا اقبالدوست اختصاص دارد. اقبالدوست یکی از شاعران موفق فرانو در گیلان است که تا به حال دو جایزه ارزشمند طنز مکتوب از شهرداری تهران را به خود اختصاص داده و امسال سومین مجموعه شعر خود را به علاقمندان طنز فرانو تقدیم کرده است. اقبالدوست در شکار سوژه بسیار ماهر است و مهارت دوم او در پرورش سوژه است. او هر روز بهتر از دیروز عمل میکند و پا به پای مسائل و مصائب امروز جهان پیش میرود. شعر فرانو در روزهای آغازین خود با شعر چهگوارا، اقبالدوست را شناسایی و تشویق کرد و او را شاعری مستعد یافت. اقبالدوست برخلاف روحیه جدی و مؤدب و محترمی که دارد، طنز به مفهوم مطلق را در لابلای شعرهایش بهکار میگیرد و شعر از فرط جدیت، مؤدبانه طنزآمیز میشود. ادب و فروتنی او به طنز لطمه نمیزند؛ چرا که کارهای او با فکاهه و هزل و هجو فرق دارد. او میداند که راه رفتن روی طناب طنز شریف بسیار سخت است و با اندک لغزش و سهوی از مسیر طنز فرانو خارج خواهد شد. در آسیبشناسی شعر فرانو، سادهپنداری و سهلانگاری در پرورش سوژه بزرگترین آفت شناخته میشود. شاعر فرانو نباید هر سوژه تکراری را با آسانترین شیوه به شعر بدل کند. چرا که شعر آسان با شعر ساده فرانو تفاوت فراوان دارد. بسیاری از دوستان جوان شاعر، هر شعر کوتاه ساده و آسانپزی را به چاپ میسپارند و بعد از من نظرخواهی میکنند، در حالی که شعر چاپ شده هیچ سنخیتی با فرانو ندارد. سادگی و کوتاهی و عینی و ملموس بودن، به تنهایی کافی نیست. شعر فرانو، شعر دولایهای است با پوستهای برای عوام،هستهای برای خواص. شعر فرانو آغاز یا پایان غیرمترقبهای دارد که شیوه و شگرد غافلگیری نامیده میشود و اگر خوب جا بیفتد، در پیدایش طنز مرموز فرانو تأثیر دارد. نخ نامرئی مراعاتالنظیر از عنوان شعر که سطر اول شعر و کلید رمزگشای آن است، شروع و تا پایان شعر ادامه دارد. راوی اول شخص فرانو، کودک ۵ ساله است، نه فیلسوف ۷۰ ساله! از خود مایه میگذارد، از خانواده خود با نامهای واقعی آنها. با ذهنیات علیل و رؤیایی و غیرواقعی کاری ندارد. برای سوژههایش سر به زیر است، نه سر به هوا! محیطزیست و مصائب امروز انسان مدرن مکان زایش شعرهای اوست، لطفاً به شعری از این دفتر توجه فرمائید: پسرم عاشق دایناسورهاست / نام تمامشان را میداند / آرکئوپتریکسها پرندهاند / تیرانوزوروسها گوشتخوار/ او همیشه غصه میخورد / که چرا دایناسورها منقرض شدهاند / و من منتظر زمانی هستم / که بتوانم به او بفهمانم / دایناسورها نابود نمیشوند / بلکه از شکلی به شکلی دیگر در میآیند! اقبالدوست، بعد از مجموعههای این شعرها از من نیست ۸۶ر لطفاً برایم اسپند دود کنید۹۰ر بعد از ۴ سال دایناسورهای معاصر را منتشر کرده است. در دو بخش شعرهایی با موضوعات گوناگون و بخش مترسکها. او در هر شعری سوژهای را ارائه میکند. در شعرهای این مجموعه شاعر به سادگی زبان و سوژه رسیده است و امید که بعد از توقف و تخلیه ذهن از سوژههای عامیانه در مجموعه چهارم با دفتری از شعرهای غیرمترقبه به سراغ دوستداران شعر فرانو برود. اقبالدوست صیاد سوژههای شگرف است و مثل شهرام پوررستم و کروب رضایی در شعر فرانو پیشتاز٫ به یکی از مترسکهای این مجموعه دقیق میشویم: پرستوها روی شانههایم خستگی در میکنند/ گنجشکها توی جیبهایم تخم میگذارند/ وکلاغها از من / نشانی مزرعه را میپرسند / پرندهها نمیدانستند/ حرفهای مترسک را باور کنند / یا دو کلاغ مرده را / که از دستهایش آویزان بودند! برای حمیدرضا اقبالدوست از شاعران خوشفکر فرانو موفقیت آرزومندم. امید که آدمهای شعر او نیز روز به روز بزرگتر شوند. به قول ایشان: از ۱۴ اینچ به ۲۱ اینچ رسیدیم و / حالا به ۴۰ اینچ /آدمهای تلویزیون / بزرگ نشدند که نشدند!…