جلال آل احمد :« من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال بر بام مملکت ما افراخته شد و اکنون در لوای این پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانه ایم.»
بمناسبت سالروز شهادت مظلومانه شیخ فضل الله نوری
چون یاد از آن مجاهد خلد آشیان کنم
خون دل از دو دیده بدامن روان کنم
شیخ شهید، عارف بالله ،مرد راه
اوصاف او چگونه توانم بیان کنم
تقدیرش از اراده ی او در شگفت ماند
توصیف چون توانم از آن قهرمان کنم
او چون حبیب بود به سلطان کربلا
گرخواهمش تشابه عینی بیان کنم
در راه دین محاسن خودرا سپید کرد
رویم سیاه باد که گر کم بیان کنم
در باب وی همین سخنش بس که گفته بود
حاشا که رو به درگه بیگانگان کنم
هفتاد سال رنج و مشقت کشیده ام
کی ترک دین بقیمت تامین جان کنم
"فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید"
من چون نظر بصورت صاحب زمان کنم
خواهند زیر بیرق بیگانگان روم
جان می دهم ولیکن ،هیهات آن کنم
چون رهبرم حسین- که سربرسنان سپرد -
کی اعتنابه شمر و یزید و سنان کنم
"منصور وار گر بکشندم فراز دار"
مردانه جان سپارم و ترک جهان کنم
علی_شهودی بستان_آباد
تبریز
11مرداد97