خبر این است دلم جانبِ تو در طلب است
خبر این است، به مشتاقیت، جانم به لب است
خبر این است دل زار، گروگانِ تو شد
خبر این است که عشقِ تو به جانم، طلب است
لحظه ها می شمرد دل ز پی دیدنِ تو
من ندانم که تو دانی مگر این حکمِ رب است؟
هر زمان خاطر و یادت به دلم شعله کشد
دوستت دارم و این هم تو بدان، از ادب است
از خدا خواهمت ای گُل، به کنارم باشی
ذکر یاربِ من، در همه ی نیمه شب است
مصلحت چیست؟ که عشقت به دلم بنهاده
چیست تقدیر من و تو، چه ورا زین سبب است
دوستی زانِ خداوند بُود، جرمم نیست
گر که جُرم است بر اهلِ هنر، این ذَهَب است
قلبی چون آیینه خواهم ز خدا ارزانی
من ندانم به دلت چیست؟ که اینم عجب است
تو بگو من کیم و هر چه خدا می خواهد
«خوشنوا» در پی دیدار تو در تاب و تب است.
محمد حسین محمدی (خوشنوا) - آستانه اشرفیه
(غزل 315) / دیوان هدیه یار: ص 670
ناشر: میراث ماندگار
تاریخ ارسال :
1399/3/29 در ساعت : 11:19:9
| تعداد مشاهده این شعر :
50
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.