عمر ما پایان رسید و سال و ماهی دیگر است
حاصلِ عمرم، همه رنج و ملالی دیگر است
عهد عشق و عاشقی بگذشت در دورانِ ما
سنگدل تر از تو، کس نادید، قالی دیگر است
خوب و بد بگذشت، سیاهی ماند بر روی زغال
روزت از نو، روزیت از نو، خیالی دیگر است
خوب بودن چه بدی دارد، که گِردِ تو نبود
چون سراپای وجودت، یک سؤالی دیگر است
عشق گر در چنته ات بودی، چو شیرین کام بود
چون دروغین بود آن وِرز و وبالی دیگر است
از زیادی خواهیت، آن زندگی گشته تباه
آرزویِ خام تو فکر و خیالی دیگر است
«خوشنوا» دیگر مبند بر هر که طرح دوستی
عشق گر بی پایه باشد، تا به سالی دیگر است
تاریخ ارسال :
1399/3/29 در ساعت : 12:12:12
| تعداد مشاهده این شعر :
41
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.