دل محنت زده از هجر غمت، غمگین است
اشکم از دیده روان و به دلم تمرین است
انتظارت همه دم می کَشَم ای چشم جهان
عشق با توست مراد دل و این تمکین است
اشکم از دیده فرو ریزد چون ابر بهار
جانم از آتش عشق تو شرر آگین است
گر ببارد به سرم، سنگ حوادث شب و روز
عاشقم بر تو و این عشق چنان شیرین است
گشت کاهیده تن و دل به گروگان تو شد
عشق شیرین تو بر این دلم از دیرین است
گرچه دور از تو منم، لیک دلم جانب توست
عاشقم حلقه ی عشق تو مرا پروین است
مصلحی را که همه چشم جهان منتظر است
کی قدم رنجه کند، اوست حقیقت بین است
انتظار قدم یار کَشَم، هر شب و روز
رهبر نوع بشر، کو ثمر یاسین است
دلم از عشقِ تو لبریز شده زود بیا
تنگ گردیده دلم بیش و دگر سنگین است
جز به عشقت، نزنم خامه و بر کِلک رقم
«خوشنوا» را سببِ وصلِ تو ام تسکین است
محمد حسین محمدی (خوشنوا)- آشتانه اشرفیه
دیوان کامل هدیه یار: غزل 297، ص652
نشر میراث ماندگار