" دست "
حتما شنیده اید که یک دست بی صداست
حالا اگر که دست دوتا شد صدا کجاست ؟
"بی دست و پا " به معنی سست است و بی هنر
"همدست" ، همنشین بزهکار در خطاست
"یکدست" ، صاف و بی غش و یکرنگ و یکنواخت
" تردست " ، اهل شعبده و سحر و ادعاست
با "زیر دست " هر که ستم کرد کافر است
این کار ِ زشت ، کار ِ زبر دست ناقلاست
گر ابتدا شروع کنی ، "پیش دستی" است
گویند " پیش دستی " ، سلطان ظرف هاست
"رو دست" خوردن و زدن از هر طرف که بود
نوعی خیانت است که بسیار نا رواست
"وردست" ، را مشاور مخصوص گفته اند
پای تنور ، نوچه ی مخصوص نانواست
"خوش دست" ، آدمیست که کاری که می کند
در آن صداقت است و صمیمیت و صفاست
وقتی که از کسی به "سبکدست" یاد شد
گویند سرعت عملش مورد رضاست
"سگدست" از وسایل ماشینی شماست
با این وسیله شخص مکانیک آشناست
"سردست" را لذیذ ترین گوشت گفته اند
قصابی محله بر این گفته مدعاست
هرکس به قدر همت خود اهل همت است
زین روی ، "دست کم" گرفتن افراد ناسزاست
"رودست" می خوریم ز رندان روزگار
از بس که شیله پیله گری در کنار ماست
در فکر " دست بند " نیفتاده ام هنوز
جنسش ندانم آهن خشک است یا طلاست
ما را به دستگیری مردم علاقه نیست
جز خلق مستمند که فرموده ی خداست
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )