سلام بر تو ای مایه ء امید
ای همدم واپسین دمی زنده گانی
ز چشمانم بخوان داغ جفا کاری
بر عارضم نشسته صبح پیری
پر زاغم گرفته رنگ ازسپیدی
اما افسوس بعمر رفته
که روی وفا از کسی نـدید ه
ولی این درد جانکاه تنها یی
غریو و فریاد میدارد بر زبان بی زبانی
مرو ز پیش دیده ام
که تویی مایه ای امیدم
به قلب سرد و تنهایم شتاب
نوازش ده تو قلب رفته در خو ا ب
که بس رنج و عمی کشیـــــــده
نشان ز مهر و الفتی نــــدید ه
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/11 در ساعت : 6:32:5
| تعداد مشاهده این شعر :
1026
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.