از جام چشمهایت یک جرعه هست کافی
از جام چشمهایت یک جرعه هست کافی
تا تار و پود ما را ، از نـــو به هم ببافی
بخشیدن از بزرگیست ، زین انتتقام بگذر
بیرون کن از وجـودت ، اندیشه ی تلافی
بشتاب وقت تنگ ، است آگه نئی ز فـردا
جامی مرا بنوشان از دُرد یا ز صـــــافی
می خواستم بگـــویم ، با من بمان همیشه
اما چگونه گــــویم ، حرفی به این گزافی
هر چه تلاش کــــردم ، هرگز ثمر ندیدم
بین من و تو افتاد جانا عجـب شکافی!!
آشفته خاطرم را ، این وز وز مگـــــسها
قصد فرار بی کفش ، دارم چو بُشر حافی
پیش ازوفات ای کاش ، می شد گرفت و کـوچید
ازدست جُرم پوشش ، یک برگه ی خلافی
صد چشم کی تواند ، یک جلوه ات ببیند؟
بی جـــلوه جمالت ، یک چشم هم اضافی
مصطفی معارف 4/2/91 کرج
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/11 در ساعت : 9:1:38
| تعداد مشاهده این شعر :
1236
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.