ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به بانوي آب و بزرگوار مادرش...


به بانوي آب و بزرگوارمادرش...



گفت:« اصلاً نترس بانو جان !» اين صداي يكي از آنها بود



-«ما فرستاده ي خداي توايم » لحنشان گرم بود ، گيرا بود



خودشان را معرفي كردند-« مريمم »-« آسيه ام»-« كلثومم»



-«ساره هستم»  چه قدر آن لحظه طعم اين دوستي گوارا بود



دلم از غصه داشت خون مي شد آن زمان كه زنان همسايه



با تمسخر مرا رها كردند ... بدترين روز عمرم آنجا بود



درد پيچيده بود در بدنم  -« اي خديجه ! نترس ! پيش توايم!»



...وضع حملم چه قدر آسان شد ... درد مادر شدن چه زيبا بود



تو ! كه نُه ماه همدمم بودي   از رحم آمدي به آغوشم



قفل شد چشم من به چشم تو  لحظه ها لحظه ي تماشا بود



ناگهان خانه نور باران شد  طشت و ابريق شست و شوي تو را



ده پري از بهشت آوردند ... اتفاقي كه مثل رويا بود



آب كوثر براي شستن تو -«كوثرم !» از بهشت آمده بود



نقطه ي وصل سرنوشت تو و آب ... آب ... آب ... از همان جا بود



حوريان پر زدند و پيچيدند در لباسي سفيدتر از شير



و معطرتر از گلاب ، تو را . جنس آن از حرير اعلا بود



گوشم از نغمه و نوا پر شد ... مي شنيدم كه يك نفر مي گفت:



-« نام نوزادت از همان آغاز از زمان الست-  زهرا  بود»



از همان لحظه كوثرم -زهرا- تو برايم عزيزتر شده اي



روز ميلاد تو  براي من  بهترين اتفاق دنيا بود


کلمات کلیدی این مطلب :  به ، بانوي ، آب ، و ، بزرگوار ، مادرش... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/2/24 در ساعت : 8:26:27   |  تعداد مشاهده این شعر :  1115


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی‌رضا حکمتی
1391/2/24 در ساعت : 9:9:56
باسلام کارتان زیبااست. موفق ومویدباشید.
علی رضا آیت اللهی
1391/2/24 در ساعت : 16:7:38
سلام
زيبا ، روان و اسطوره اي
به نظرم مي رسداين بهترين شعري باشد كه از شما خوانده ام
شاعر ، شاعر است ، مورخ ، مورخ است و اسطوره سراياني چون فردوسي و نظامي و وحشي بافقي و... نيز به اصطلاح نامشان بر خودشان است : اسطوره سرا
در اين شعر ملكوتي به تاريخ پرداخته ايد ؛ اگر استناداتتان معتبر باشند ؛ امٌا آميزش شعر با اسطوره از سنديٌت آن مي كاهد . حيف است كه شعر ، تاريخ را با اسطوره بياميزد ؛ كه مشخصا" سعي به اجتناب از اين امر داشته ايد .
با اين ذوق و قريحه مي توانيد « ائمه نامه » بسرائيد...
به اميد آن روز ...
سید علی‌رضا شجاع
1391/2/24 در ساعت : 16:20:2
سلام و درود بسیار شیرین و گوارا بود
حمیدرضا دولتی (معراج)
1391/2/24 در ساعت : 10:29:11
سلام خانم عباسیان زیبا و دلنشین بود. ...وضع حملم چه قدر آسان شد ... درد مادر شدن چه زيبا بود
واقعا لذت بردم افرین
سید حسن سعیدزاده بیدگلی (صهبا)
1391/2/25 در ساعت : 0:13:54
با سلام
ماجوره حضرتش باشید.
سارا وفایی زاده
1391/2/24 در ساعت : 12:10:36
سلام خانم عباسیان
زیبا بود.

اما این شعر رو در پست قبلی نوشته بودید ظاهرا. اولش شک کردم اما بعد از چک کردن مطمئن شدم.
سجاد سعیدنژاد
1391/2/27 در ساعت : 12:34:10
سلام... خیلی خوب بود خانم عباسیان ... تحسین کننده بود... ما رو هم فراموش نکنید...ممنون
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 1 ماه و 16 روز و 15 ساعت و 56 دقیقه و 57 ثانیه است همراه شماییم 445795017.714 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 10,578 | بازدید دیروز : 14,006 | بازدید کل : 121,740,052
logo-samandehi