بگو به دریا که پرزدن را کبوترانه به یاد داری
اسیر زنجیر موج هایی که دل به صحرا نمی سپاری
گره گره موج را رها کن بیا به سرمنزل رهایی
سری بزن تا سرای چشمه به جویباران روشنایی
سفر کن از کوی بی قراری بیا به آرامش صحاری
کنار خار و غبار منشین تویی که دریای بی کناری
تو مثل رود شتابناکی گذر کن از کوچه های خاکی
بیا در آغوش این درختان پرنده شو ای سرود پاکی
شبان تاری از این صحاری عبور کن ای بهار جاری
تویی که خورشید بی غروبی ظهور کن ای بهار جاری
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/30 در ساعت : 22:21:44
| تعداد مشاهده این شعر :
1182
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.