به حكيم طوس
فردوسي پاكزاد
و به بهانه ي شكوهسروده ي استاد نجوا
« و البته در حد بضاعتي مزجاة»
...
شبي گفت از عالم جان سروش
به نام خداي سخن مي بنوش
حكيم خردمند فرخنده راي
خرد جان او را شده رهنماي
پيام آور مهرورز مهين
سخندان و فرزانه و پاكدين
شده زنده از همتش پارسي
" ز رنجي كه برده در اين سال سي"
شهنشاه ملك سخن گستري
خداوندگار كلام دري
حكيم بلند اختر ملك طوس
كه جان شعر او را بود پايبوس
بود دفتر شور شهنامه اش
كشد نقش فرزانگي خامه اش
سخندان نيك اختر هوشمند
"پي افكند از نظم كاخي بلند"
كه در زير اين چرخ نيلوفري
بود تا ابد نامه ي مهتري
...........................................................................
تو احياگر فرّ ملك جمي
تو بر زخم ايرانيان مرهمي
تو را دوست دارند مردان مرد
نباشد تو را در سخن همنبرد
تو چون رستمي، پهلوان سخن
تو را روح پاك اهورا به تن
به نزد تو اي مرد داناي طوس
همه شاعران خادم و دستبوس
شب شعر ايران زمين نام توست
بلنداي البرز ايوان توست
تو در اوج پرواز فكر بلند
عقابي ، كه هرگز نيايد به بند
تو چون رستمي پاك و نيكو سرشت
كلام تو ما را كليد بهشت