شکوه سقا
آفرین گوی نگاهت ، نه فقط مولایت
کهکشان سایهنشینِ حرم زیبایت
بس که با ترجمهی نام تو، شد جاری آب
فارغ از شوق عطش، علقمه شد، سقایت
***
آمدی تا به تماشای تو برخیزد، ماه
آمدی تا سر خورشید، رسد بر پایت
*****
چه عطش دارم از این نغمه که گویم: سقا !
تشنگی میچکد از زمزمهی دریایت!
کی به تصویر رسد فرصت تقدیر از تو
فارغ از صحبت آیینهی ما، دنیایت
1381
****
التماس دعا
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/2 در ساعت : 3:36:20
| تعداد مشاهده این شعر :
2146
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.