نی با لبش،نای از دلش،عشق از صدایش
یک آسمان آینه در آب و هوایش
بد جور می زد بر نی او انگار دارد
یک آفتاب آتش کنارِ جمله هایش
با هر بلوط او گفت ،از دریا و از کوه
انگار می گیرد کسی هرمِ دعایش
آغازِ یک کارون تا دریا تو هستی
گیسو پریشان کرده در باغِ نگایش
غلطید در کوچه یکی از قله تا دشت
مه را اگر می خواست می کرد او صدایش
دنبالِ دیدارِ گلی در آن طرف بود
می جست در گلخانه هر شب ردِ پایش
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/22 در ساعت : 12:47:4
| تعداد مشاهده این شعر :
1034
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.