خبر رسیده که از تو خبر نمی آید
که عطر خاکی ات از پشت در نمی آید
تو نیستی وجهان من از سکوت پر است
و از زمین وزمان حرف در نمی آید
به حد گفتن حالت، فقط جواب بده
چقدر نامه نوشتم ، مگر نمی آید؟!
نخواه بی تو نگهدار خانه ات باشم
نخواه، از زن این قصه بر نمی آید
چقدر زخم زبان از غریبه ها بخورم
چقدر بشنوم این را "اگر نمی آید...."
بیا و آخر این قصه را خودت بنویس
وخط تیره بکش روی هر نمی آید
ساجده جبارپورَ