بشکفت گلی،سه بار از حنجره ات
رویید، دمی ، بهار از حنجره ات
با زخمه ی تیر، می نوازی غم را
آویخته ای سه تار از حنجره ات
بر شانه ی خود ،دو بال پرپر دارد
در مشت،یک آسمان ،کبوتر دارد
خالی شو از این فرات تشنه ،ای مشک !
سقای تو قصد حوض کوثر دارد