باران مهر
گـفـت : مـی آیـم شـبـی بـا چـلچـراغ ِ آفـتـاب
گـفـتمش : مـی بینمت در روشنایـیهـای خـواب
گفت :می بخشم تو را یک بوسه از باران مهـر
گفتمش: لب تشنه کی سیراب گـردد بـا سراب
گفت : من موجم تـو دریا ، با منت انگیزه هست ؟
گفتمش : ایـن واژه هـا را مـن نـکـردم انـتـخـاب
گفت : می دانـم عطشنـا ک منـی طـاقـت بـیـار
گفتمش : تـا تشنـه ام ای کـاش مـی دادیـم آب
گفت : بـا آیـیـنــه عـهـد ِ روبـرویـی بـستـه ای
گفتمش : آری ولـی دارم بـه شـدت اضطراب
گفت : احساس ِ تـودر شبهای بی مهتاب چیست
گفتمش : خـالـیـسـت بـاغ ِ دیـده ام از آفـتـاب
گفت : می دانـم کـه مـی دانـی که تنهایی بد است
گفتمش : بـد بختـی مـن خـورده از ایـن نکته آب
گفت : مـیـدانی کـه مـن دیـوانـه ام ؟ گـفـتـم بـلی
گفت : از حـال دلـم داری خـبـر ؟ گـفـتـم خراب
کاشان - اردیبهشت 1357 هجری شمسی
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/8 در ساعت : 0:56:56
| تعداد مشاهده این شعر :
3048
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.